مقدمه ای بر مدیریت ریسک :
هیچ روش قابل اطمینان و معتبری درباره پیشبینی نرخهای مبادله ارز وجود ندارد. این جمله شاید به نظر شگفتی آور نباشد، اما همه ما دوست داریم که با قابلیت اطمینان و با اتکا به نیرویی بتوانیم نرخهای مبادله را به درستی ارزیابی و پیشبینی کنیم. پژوهشگران زیادی نسبت به توانایی پیشبینی آینده نرخهای مبادله ارز بررسی و تحقیق کردهاند. پل کروگمان و موریس ابسفلد در کتابشان معروف به "دانش اقتصاد بین الملل: نظریه و سیاست" نوشته اند: « اگر نرخهای مبادله همان قیمتهای دارایی هستند که به سرعت به تغییر انتظارات و نرخهای بهره واکنش نشان میدهند، آنها باید ویژگیها و خواص مشابهی با دیگر قیمتهای دارایی مانند قیمت سهام داشته باشند. بنابراین نرخهای مبادله باید به طور نیرومندی نسبت به اخبار اقتصادی و رویدادهای سیاسی غیرمنتظره واکنش نشان دهند و همچون قیمت سهام، باید به سختی پیشبینی شوند.» در مطالعه و پژوهش دیگری که توسط ریچارد لویچ انجام گرفت، وی با ثبت شواهد پیشبینی شرکتها بر روی زوج ارزهای گوناگون دریافت که معمولا حرکت نرخهای مبادله ارز خیلی خوب قابل پیشبینی نیستند.
او شواهد محکمی مبنی بر پیشبینی دقیق نرخهای مبادله پیدا نکرد. با این وجود وی با تکیه بر شواهد در دسترس دریافت که پیشبینیکنندگان حرفهای با استفاده از یک اسلوب معین نسبت به اشخاص عادی، بهتر نرخهای مبادله را ارزیابی و برآورد نمودهاند. برای مثال آنها از نرخهای سلف سه ماه آینده استفاده کردهاند. البته این مطلب نمیگوید که نرخهای سلف برآوردکننده مناسبی است. در مجموع لویچ اشاره کرد که بوسیله ابزارها و شاخصهای دردسترس معمولا حرکتها و روند آینده به خوبی قابل پیشبینی نیست. پژوهشهای دیگر نیز توسط برخی دانشجویان دانشگاههای آمریکا انجام گرفته است. آنها دریافتند که روندها قابل برآورد و پیشبینی نیستند.
نمودارها توانایی پیشبینی آینده را ندارند و تنها تصویری از آنچه در حال جریان دارد را نشان میدهند و میتوانند به معاملهگران بگویند که هر زمان اخبار جدید از راه برسد، ممکن است روند جاری شکسته شود، اما اگر پیشبینی نرخ مبادله ارز قابلیت اتکا و اطمینان ندارند، چرا معاملهگران خود را زحمت میدهند؟
همانطور که می دانیم، هیچ تضمین و اطمینانی نسبت به پیشبینی دقیق روند نرخهای مبادله وجود ندارد، اما ابزارهای سودمند، تئوریهای اقتصادی کارآمد، معیارهای ویژه دادوستد در دسترس معاملهگران هستند. آنها با بهرهگیری از توانایی تفسیر بنیادهای اقتصادی، تکنیکهای نموداری و بکارگیری ابزارهای مفید و تجربیات شخصی شانس داشتن معاملات سودآور را افزایش میدهند. برخی تحلیلگران اغلب برای پیشبینی افقهای زمانی کوتاهمدت (یک روزه یا یک هفته) از روشهای نموداری و تفسیرهای تکنیکی استفاده میکنند و معمولا روندهای بلندمدت (سه ماه) را با استفاده از تئوریهایی همچون برابری قدرت خرید تحلیل میکنند.
احساسات شما اثر مستقیم و غیر قابل انکاری برروی حسابتان دارند. ممکن است شما بهترین سیستم ترید را داشته باشید اما اگر در زمان ترید احساس ترس، غرور یا نگرانی داشته باشید، حسابتان لطمه خواهد دید. زمانی که احساس سرخوشی قماربازانه یا ضعف مذبوحانه به شما دست میدهد، ترید را متوقف کنید. موفقیت و شکست شما بعنوان یک تریدر بسته به کنترا احساساتتان است.
در زمان ترید شما با هوشمندترین افکار دنیا رقابت میکنید. زمین رقابت به سمت شما شیبدار است تا شرایط شکست شما فراهم شود. اگر شما احساساتتان را در این امر دخیل کنید که دیگر شکستتان حتمی است.
مسئولیت ترید کاملاً با شماست. شما تصمیم میگیرید که چه زمانی یک پوزیشن را باز کنید و کی آنرا ببندید. داشتن یک سیستم خوب کافی نیست. تریدرهای زیادی با سیستمهای خوب را میشناسم که از نظر روانشناسی آماده بردن نیستند.
جمعیت گسترده ای با بازارهای مالی گوناگون روی می آورند. پولهای زیاد و کم، هوشمند و کم هوش (پول هوشمند یا smart money به سرمایه حرفه ای ها و کسانی که بازار را حرکت میدهند گفته میشود)، حقوقی و حقیقی، همه با هم در میدان ترید جمع میشوند. هر قیمت توافق آنی خریدار و فروشنده بر سر ارزش کالاست. در پشت هر الگوی نموداری جماعتی وجود دارد.
اجماع این جماعت به طور لحظه ای تغییر میکند. گاهی فضایی دوستانه حکمفرماست و گاهی فضا به شدت متشنج است. در زمان آرامش قیمتها خیلی آرام حرکت میکنند اما زمانی که جمعیت به هیجان می آیند، قیمتها به سرعت بالا و پایین میروند.
تحلیل تکنیکی نوسانات روانشناسی جمعی را در بازارهای مالی بررسی میکند. در هر سشن ترید، مابین گاوها که میخواهند قیمت را بالا ببرند و خرسها که میخواهند آنرا پایین بکشند، درگیری وجود دارد. هدف تحلیل تکنیکی پیدا کردن نقطه بالانس قدرت این دو و یافتن فرد پیروز است. اگر گاوها برنده باشند، باید خرید و اگر خرسها برنده میشوند، باید فروخت. اگر قدرت هردو نزدیک بهم بود، باید به کناری ایستاد و وارد نشد.
قیمت، حجم و اندیکاتورهایی که بر پایه ایندو هستند، بیانگر رفتار جمعند. اینجاست که تحلیل تکنیکی مثل رای گیریست. ترکیبی از علم و هنر: علمیست چون از روشهای ریاضی و آماری بهره میگیرد. هنریست چون قضاوت شخصی و تفسیر فردی در آن مهم است.
روانشناسی ترید
هر میله یا کندلی در نمودار نشاندهنده جنگی میان گاوها و خرسهاست. وقتی گاوها احساس قدرت میکنند با اشتیاق می خرند و این قیمت را بالا می برد. و زمانی که خرسها قدرتمند شدند، با اشتیاق می فروشند و قیمت پایین میرود نمودارها پنجره ای به روانشناسی جمعی هستند. با تحلیل هر نمودار، شما روفتار تریدرها را تحلیل میکنید. اندیکاتورهای تکنیکی به این تحلیل عینیت می بخشند تحلیل تکنیکی روانشناسی اجتماعی عملی است. هدف آن تشخیص روندها و تغییراتی است که در رفتار جمع برای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه رخ میدهد
احساسات و احتمالات
ترید به آماتورها احساس فوق العاده ای میدهد. آماتورها با ترید کردن سرخوش میشوند. اما فراموش نکنید که نمیتوان در آن واحد هم سرخوش بود و هم سود کرد. تریدری که از سود متزلزل میشود و دیسیپلین را فراموش میکند، مثل وکیلی است که در وسط دادگاه حق الوکالتش را شمارش میکند. تریدری که با دیدن ضرر روحیه اش را می بازد مثل جراحی است که هنگام عمل با دیدن خون غش میکند. تریدر حرفه ای هیچگاه با دیدن سود یا زیانش احساساتی نمیشود.
هدف هر کسی در هر حرفه ای رسیدن به بهترین افتخارات است – بهترین دکتر شدن، بهترین وکیل شدن یا بهترین تریدر شدن. وقتی بهترین شدی، پول خودش سرازیر میشود. لازم است بر ترید تمرکز داشته باشی، نه بر پول. با هر ترید باید مثل عمل جراحی رفتار کرد: دقیق، با سلامت، بدون شلختگی و میان بر زدن..
15-6 )مبانی کنترل حد ضرر
کیفیت پیش از کمیت
هدف تریدرهای موفق داشتن تریدهای خوب است. پول در مرحله دوم قرار دارد. اگر از این گفته تعجب میکنید فراموش نکنید که بهترینها در هر زمینه ای – تدریس، مهندسی، پزشکی، وکالت، کشاورزی و صنعت- پول خوبی در می آورند اما در زمان انجام کارشان برای پول کار نمیکنند. آنها برای کیفیت کار میکنند.
اگر از یک دکتر بپرسید امروز چقدر کاسب شدی او نمیتواند جوابتان را بدهد ( و اگر بدهد به او بعنوان دکتر اعتماد نمیکنیم). یک حرفه ای وقتش را صرف بهتر انجام دادن کارش میکند نه شمردن پولهایش.
به کیفیت بیاندیشید – به یافتن تریدهایی که خوب هستند و مدیریت سرمایه ای که معقول است. بدنبال یافتن نقاط ورود خوب باشید. قمار نکنید. آنگاه است که پول خودش می آید.
سیگنالهای اندیکاتورها
اگر از اندیکاتورها برای ورود به پوزیشن استفاده میکنید از همانها هم برای خروج استفاده کنید. تریدرها معمولاً با احساسات فراوان به تریدشان میچسبند و حاضر به ترکش نیستند. وقتی اندیکاتورتان دستور خروج داد بدون توجه به احساستان از ترید خارج شوید.
تارگت، الیوت و فیبوناچی
بسیاری سعی میکنند بهترین نقطه خروج را پیش بینی کنند. بسیاری از امواج الیوت استفاده میکنند. اکثر کسانی که از امواج الیوت استفاده میکنند به تفصیل چارت موجود را توضیح میدهند اما در پیش بینی آینده چندان موفق نیستند.
بسیاری امروزه از سطوح فیبوناچی استفاده میکنند. نکته مهم در این روشها اینست که باید روش مشخصی برای یافتن تارگت داشته باشیم.
استاپ
تریدرهای موفق به محض وارد شدن به ترید استاپشان را مشخص میکنند. با گذشت زمان استاپ باید جهت کم کردن ریسک تغییر کند. استاپ فقط باید در یک جهت حرکت کند – در جهت ترید. همه ما آرزو میکنیم که تریدمان موفقیت آمیز باشد و استاپ تنها واقعیتی است که ما فقط به امید دل نبسته باشیم.
جا دادن بیشتر به ترید ضرر ده کار بازندگان است. اگر ترید خلاف انتظارتان است یعنی یا تحلیلتان اشتباه بوده یا اینکه بازار عوض شده است. در هر دو صورت باید فوراً با ضرر کم خارج شوید و به امید برگشت بازار ضررتان را بزرگتر نکنید. اینها را فراموش نکنید:
1-استاپ : به محض ورود به ترید استاپتان را ست کنید. ترید بدون استاپ مثل رفتن بدون شلوار به خیابان است. میتوان انجامش داد اما بهدردسرش نمی ارزد. استاپ سیستم بد را خوب نمیکند فقط از شدت خسارت می کاهد.
: Break-even-2بعد از اینکه بازار در جهت دلخواهتان حرکت کرد، استاپ را به نقطه خرید بیاورید. حالا بدون ریسک سرمایه بازار را دنبال کنید.
3-حفظ سود: حالا که قیمت بیشتر و بیشتر در جهت دلخواهتان حرکت میکند، استاپتان را حرکت دهید و سودتان را حفظ کنید. وقتی شک دارید سودتان را بردارید و بدون داشتن پوزیشن فکر کنید. اینگونه فکرتان هم بهتر کار میکند.
بعد از ترید
حالا که ترید کردید، روزنگارتان را پر کنید و تریدتان را بررسی کنید. نقاط قوت و ضعفتان را بیابید و آنها را یادداشت کنید. در آینده باز هم بهنوشته هایتان رجوع کنید و اوضاع را بررسی کنید.